گروه جهاد و مقاومت مشرق - در هفتههای اخیر، کلیپ مشهور وداع خانواده و دوستان شهید مرتضی عبداللهی، در فضای مجازی، بازنشر وسیعی داشت، جایی که پدر این شهید مدافع حرم، فریاد مرگ بر آمریکا سر میدهد و به دوستان مرتضی میگوید هزاران مرتضی من فدای راه سیدعلی شود. شهید محمد عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانوادهای 6 نفره است. محمد (مرتضی) عبداللهی 23 آبان ماه امسال در نبرد با تروریستهای داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید. با مصطفی عبداللهی درباره فرزند شهیدش به گفتوگو نشستهایم.
شاید تنها آشناییای که ما و البته برخی از مخاطبان این گفتوگو با شما داشته باشیم، از طریق همان کلیپ تصویری باشد که از سخنان شما در فضای مجازی منتشر شد؛ کلیپ مراسم وداع با فرزند شهیدتان مرتضی عبداللهی. در همان حس و حال غریبی که رفقای آقا مرتضی، کنار پیکرش جمع شدند و گریه و زاری میکنند و شما یک تصویر دوگانهای را شکل میدهید. یک جایی میبینیم، قربان صدقه شهید میروید و در جایی دیگر با صلابت میگویید که شهید من فدای راه سیدعلی و در آخر هم، همان فریاد مرگ بر آمریکا. تصاویری که شاید در سالهای دهه 60 بیشتر شاهدش بودیم. اما تلقی مشهوری در سالهای اخیر، راجع به جامعه و نسل امروز شکل گرفته است که میل جوان امروزی و جامعه به شهادتطلبی و ولایتپذیری نسبت به اوایل انقلاب کمرنگتر شده است. چقدر با این نظر موافقید؟
در مورد اینکه چقدر مفهوم شهادتطلبی در جامعه ما غریب است باید گفت که جواب راحت این است که بروی سراغ ظاهر کار و آن چیزی که در خیابان و کوچه و بازار خودش را نمایش میدهد. معمولا خبرنگارها و کسانی که در کوچه و خیابان تردد میکنند با چیزی روبهرو میشوند که با آنچه در واقعیت جامعه نهفته است، متفاوت است. علاوهبر این ظواهر، چیزهای دیگری هم وجود دارد که خودشان را به این راحتی نشان نمیدهند. ولی چیزی که همیشه بر آن تاکید دارم اینکه نسل فعلی، واقعا از نسل ما خیلی بهتر است. منظورم نسلی است که الان آمادگی رزم دارد و با دشمن ستیز میکند؛ اینها بهتر از دوران ما هستند. برای اینکه در دوران ما، حضرت امام(ره) از رزمندهها میخواستند که جبههها را پر کنند؛ از همه اقشار بارها درخواست میکردند. در حالی که الان شما میبینید و دیدهاید که حضرت آقا از کسی نخواستند؛ به مردم نگفتند که بروید و منطقه جنگی را پر کنید یا حضور پیدا کنید. درکل رزمندههای فعلی این را حس کردهاند که ایشان موافق است و رضایت دارد و همین برای آنها کفایت میکرد. این نشان میدهد ولایتپذیری این نسل خیلی بیشتر است و فقط دنبال این است که یک وقتی خلاف رضایت ایشان انجام نشود. این مطلب در این نسل وجود دارد و به نظر من فضیلت خیلی بزرگی است. به این دلیل هم حضرت آقا فرمودند که به نظرم مقام شهدای مدافع حرم دو برابر یک شهید است. شاید دلیلش این است؛ شاید هم به خاطر همان مظلومیتی است که این شهدا دارند. یک چیزهایی را الان بعضیها در مورد این شهدا میگویند که برای رزمندگان دفاع مقدس گفته نمیشد. یکی دیگر از افتخارات نسل امروز، فهمشان نسبت به شرایط پیرامونیشان بود. اینکه در موقعیتی به نبرد با دشمن بیرونی رفتهاند که این حس خطر نسبت به دشمن خیلی کمتر از خطری بود که در دوران دفاع مقدس برای مردم وجود داشت. چون انسان میگوید تا دشمن به خیمههای ما برسد وقت زیاد است؛ احساس خطر به آن شدت نیست که پشت خیمههای ما صدای تیر و گلوله دشمن شنیده شود. در نتیجه باز این یک فضیلت است که جوان امروز با اینکه جای دوری است و وظیفه ظاهری در آن دیده نمیشود پی ببرد که وظیفه باطنی نسبت به آن موقعیت دارد.
این مسیری است که فرزند شما بهعنوان بهترین مسیر سعادت انتخاب کرده است. اما سوالم این است که چطور یک پدر میتواند این دل کندن از فرزندش را فریاد بزند؟
شما میبینید که «دوست داشتن» در ائمه خیلی بیشتر از دیگران است؛ چون آنها متعالیتر هستند و دوستی آنها عمیقتر و خداییتر است. حالا ما که آدمهای معمولی هستیم و در حد خودمان فرزندانمان را دوست داریم، از کفار و از آنهایی که حقایق را میپوشانند بچههایمان را بیشتر دوست داریم. اما نکته جای دیگری است. اینکه متوجه شدهایم دینداری به نفع ماست؛ حتی اگر از موضع مادی نگاه کنیم. بچههایمان را به این دلیل بیشتر دوست داریم و میخواهیم در فضای بهتری رشد کنند. همانطور که در قرآن هم اشاره میکند، در جایی ببخشید که خیلی آن را میخواهید. حالا من مفهوم آن را عرض کردم؛ همان «مما تحبون» معروف، که میگوید اگر از آن چیزی که خیلی دوست داری ببخشی باارزش است. به همین دلیل بهترین چیزهایی که ما دوست داریم را فدای امام خمینی(ره) و آقایی میکنیم که به او علاقهای داریم. همین باعث میشود سعی کنیم امر ایشان را مو به مو و بدون اینکه امیال و افکار و منافع خودمان را با آن بسنجیم، بیاییم و تابع باشیم و پیروی کنیم و عزیزترین چیزها را برایش بدهیم؛ نه اینکه اگر دست گذاشتند و یک خللی در یک چیز عزیزی بر ما وارد شد آنجا از رهبری و ولایت امر، زاویه بگیریم. همان چیزهایی که الان داریم میبینیم؛ همین آقایی که ادعا میکند پیرو ولایت است و در آستانه همه صحبتهایش با یاد کردن از امام زمان (عج) و این چیزها وارد میشود ولی حتی امام زمان خودش را به درستی نمیشناسد. بعضی مواقع آدم باید ضرر کند و امر یا حکمی را بپذیرد؛ این حکم ممکن است از خود ولیامر باشد یا با واسطه از کسی که ایشان گذاشته است برای امر مهمی، باشد؛ باید تبعیت کند ولو اینکه ضرر هم بکند. این امتحانی است که خدا کند هر موقع برای ما پیش میآید از آن سربلند بیرون بیاییم. هر پدری مسلما به فرزندش علاقه شدید دارد. وقتی یک چیز خیلی بزرگتری مثل اسلام و ولایت به خطر میافتد معلوم است که آدم آن علائقش را برای آن چیز بزرگ باید فدا کند.
بزرگترین آموزه ما قرآن است که آن هم بشارت میدهد به یک فوز عظیم، که شما هم آخرتت را تضمین کردهای، هم دنیا را. من یک جای دیگری گفتم این شهدا هستند که این عزت را به وجود آوردهاند که شما بروی در خلیج فارس سرباز آمریکایی را بگیری و آنها بیایند با ترس و لرز در شناور شما و با آن شکلی که عکسش را در رسانههای دنیا دیدید، روی زمین بنشانند. در حالی که از لحاظ نظامی، آن چند قایق ایرانی باید میترسیدند چون در اقل تجهیزات و سلاح بودند نسبت به آن دو ناو مجهز تا دندان مسلح. چه چیزی باعث این کار میشود؟ همین خون شهداست؛ اگر غیر این بود نمیتوانست این کار را بکند. چند شب پیش، یکی از همین اعضای هیات حاکمه آمریکا میگفت ما نمیدانیم با ایران چه کنیم؛ این به دلیل همان عزتی است که خون شهدا نصیب ملت ایران کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی وقتی از شهدایی همچون شهید حججی یاد میکنند تاکید دارند که در مقابل تبلیغات مضر و صداهای گمراهکننده امروز، ظرفیتهای بزرگی وجود دارد که توانسته هدایت و رویش نسل جدید را شکل دهد. سوال من این است که شهید مرتضی عبداللهی در چه فضای تربیتی رشد کردهاند و با چه پرهیزهایی در فضای جامعه امروز حضور داشتهاند؟
البته من کوچکتر از آنم که ادعای تربیت کنم و بگویم مثلا بلد هستم چطور فرزندم را تربیت کنم. اینطور نیست چون واقعا تربیت نکات ریز و پیچیدهای دارد. یکی از چیزهای پیچیده این است که آدم باید با عملش دیگران را دعوت کند و این خودش کار را سخت میکند؛ یعنی وقتی شما مثلا میخواهید بگویید دروغ نگو، باید هیچ وقت از شما دروغ نشنوند. اعتقاد دارم که مرتضی را مسجد تربیت کرد؛ یعنی اگر این مسجد نبود مرتضی شهید نمیشد. این را قطعا میتوانم بگویم. ما واقعا اگر متمسک به مسجد بشویم و مسجد را خانه خودمان قرار دهیم به نظر من آینده جوانان و فرزندان ما ضمانت میشود؛ البته مساجدی مثل مسجد «صفا» که مرتضای ما در آنجا در خیابان شهید مدنی رفت و آمد میکرد و از افرادی که در آن مسجد بودند خیلی چیزها یاد گرفت و از نزدیک حس کرد؛ همین فرهنگ شهادت، فرهنگ مبارزه در راه حق و مخصوصا فرهنگ دفاع از اهل بیت. شما به جای اینکه این سوالات را از من بپرسید به سراغ مسجد صفا بروید. شما اگر یک موقعی به آنجا بروید با چیزهای جالبی روبهرو میشوید و میبینید این شهادت که نصیب فرزند من شده است عمدهاش نتیجه تربیت مسجد بوده و چیز خیلی عجیبی نیست. واقعا در زمان دفاع مقدس و انقلاب و قبل از پیروزی انقلاب مساجد نقش خیلی عجیبی داشتند. شیاطین سعی کردند بعد از پیروزی انقلاب با لطایف الحیلی نقش مسجد را تضعیف کنند؛ مقام مسجد را تضعیف کنند و جوانها به سمت مسجد نروند. خیلی جاها هم موفق بودهاند. همین که شما پایتان به سمت مسجد باز نشود بقیه چیزها خیلی سخت نیست. ولی اگر این مساجد مثل این مساجدی که برنامه و نظم دارند، باشند ما نباید نگران نسل فعلی و آینده باشیم.
به جای اینکه مدام سمینار بگذاریم که با ماهواره و فضای مجازی چه کنیم که درنهایت آنها بیشتر از ما نیرو میگذارند و برایش دکتری تربیت میکنند و تزهای دکتری پشت سر هم دارند، هر چه بنشینیم از این کارها طراحی کنیم باز همیشه چندین قدم در بعد مادی از آنها عقب هستیم؛ ولی مسجد همه اینها را خنثی میکند و به همه این نگرانیهای ما پاسخ میدهد. باید مساجد و کسانی را که مسجد میروند زیاد کنیم. این چیز پیچیدهای نیست و به سمینار هم احتیاج ندارد. آن منطقهای که این مسجد «صفا» در آن هست واقعا مشعلی روشن شده که خیلی از آن بچههایی که الان در مسجد هستند اگر اینجا نبودند به وضع خیلی بدی گرفتار میشدند. ولی الان هر کدامشان یک مرتضی هستند. همه اینهایی که الان در مسجد هستند تقریبا همه آنها- حالا اینکه من میگویم «تقریبا» همه اینها به خاطر این است که مثل منی اگر قاطی آنها باشد این درصد را پایین میآورد والا همه آنها منتظر شهادت هستند- دنبال فرصتی برای شهادت هستند. کار خیلی عجیب و غریبی هم نمیکنند؛ به ولایت اهل بیت متمسک شدهاند که الحمدلله پرچمدار این مسجد برای اینکه متمسک به ولایت است و مطیع مطلق و کامل امام خامنهای است موفق است و خدا حتما به او توفیق میدهد. با اینکه هزینههای زیادی از نظر مادی دارد ولی خدا رسانده است و کسی که قدم در این راه بگذارد هدایت میشود؛ این وعده الهی است «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». خیلی واضح است؛ شما یک وعده خلاف نمیتوانید از قرآن پیدا کنید؛ از صدر اسلام تا حالا. وعده کرده است شما بیایید ما خودمان سبیل و راه را به شما نشان میدهیم؛ وسیلهاش هم الان مسجد است.
وقتی آقا مرتضی گفت میخواهد به سوریه برود و مدافع حرم شود واکنش شما چه بود؟
ما منتظر بودیم؛ چون مدتها بود از طریق دوستان پیگیری میکردیم که ایشان جذب مجموعهای شوند. خودم خیلی تلاش کردهام که جذب شوند تا بتواند برود. از قدیم که خاطرات قبل از انقلاب و مبارزات و بعد پیروزی انقلاب و مسائل پس از انقلاب و پس از دوران دفاع مقدس را برایش تعریف میکردم محکم روی پایش میزد و میگفت کاش ما هم آن موقع بودیم. این چیزها را که برای او توضیح میدادم موجب میشد ایشان آرزوی مبارزه و فدا شدن در راه اسلام رفته رفته در وجودش جا بیفتد. عرض کردم وقتی سر و کارش با این مسجد افتاد روبهراه شد. البته اینطور نبود که اظهار کند هدفش شهادت است. واقعا زندگی خودش را میکرد. الان بعضی از برنامهریزیهایی که کرده است، بیرون میآید. یعنی کارهایی انجام داده بود که میدانست دو، سه ماه بعد از شهادتش بیرون میآید و الان دارد همینطور میشود؛ یعنی اهل زندگی کردن طبیعی و معمولی مثل همه مردم بود؛ با عیالش، با زندگی و خانهاش. همه را برنامهریزی میکرد. خیلی هم خوب و زیبا و شاد زندگی میکرد ولی برنامه هم داشت که هر جا لازم باشد، فداکاری کند.
وقتی میآمد از فضای جبهه مقاومت تعریف میکرد؟
بله، او هم مثل همه رزمندهها خاطراتش را تعریف میکرد. البته با ما کمتر؛ با دوستان مسجدی بیشتر. چون من اکثر عکسهایش را که میبینم متوجه میشوم ما کمتر در جریان خاطرات او بودیم. ولی بالاخره چون برای او خیلی زیبا و خوب در ذهنش نقش بسته بود، معمولا آدم چیزی که به آن علاقه دارد را برای نزدیکانش تعریف میکند.
خبر شهادت آقا مرتضی را چطور به همسر و مادر شهید دادید؟
آنها خیلی خوب با این مطلب روبهرو شدند؛ مخصوصا مادرشان. من اصلا انتظار نداشتم که به این خوبی و زیبایی با این مطلب کنار بیایند. موقعی که رفتم به او خبر بدهم چند تا از دوستان و آشنایان را به کمک آوردم که بتوانم این کار را انجام بدهم. مخصوصا روحانی عزیزمان؛ آقای علوی که از ایشان خواهش کردم و برای دادن این خبر با من آمدند. و همانطور که حدس میزدیم خدا آن صبر را هم به مادرش و هم به همسرش داد.
همرزمان آقا مرتضی، در مورد نحوه شهادتش چه گفتند؟
روز بیست و سوم آبان ماه و دو، سه روز قبل از پیروزی نهایی بود. اینها در کل واحدشان به دیوارهای شهر چسبیده بود؛ یعنی نزدیک همان شهر بوکمال بود. جزء واحدهایی بود که باید روی هر عمل میکرد، جداره اولیه را میشکاندند تا رزمندهها وارد شوند، بقیه شهر را بگیرند و پاکسازی کنند. در عملیات شناسایی نقاط حساس دشمن بود که شهید شد.
در روزهایی که شر داعش تقریبا کم شده و حالا بیشتر انتظار است که یاد شهدا را زنده نگه داشت. به نظر شما برای زنده نگه داشتن یاد شهدای مدافع حرم، باید به کدام وجه از زندگی این شهدا پرداخت؟
رسانهها باید همان پیام اصلی خون شهدا را برسانند که آن هم فقط حفاظت از سرزمینهای جهان اسلام نیست؛ چون خیلیها دنبال حفاظت از منافع جهان اسلامند و موفق نیستند. الان شما در افغانستان ببینید چه وضع آشفتهای هست و در پاکستان، در خیلی جاهای دیگر. آنجایی که در فِلِش فرماندهی ولیامر مسلمین هست فقط آنجا موفق بودهاند. در تاریخ هم نگاه کنید هر جا ولایت وجود دارد توفیق مسلمانها هم هست. به نظر من بزرگترین پیام شهدای ما همان پیروی از ولایت است. بدون ولایت نمیشود امنیت را به آن صورت به دست آورید. اگر هم به صورت ظاهری باشد واقعا امنیت نیست. الان بزرگترین رسالت رسانهها این است که با ظرایفشان نهفقط رودررو و مستقیم این را بگویند؛ مثلا اینکه یکی از شهدایمان این شکلی اهل ولایت بود و این کارها را کرد، اینها غیرمستقیم به مخاطب میفهماند که چه اتفاقات باارزشی حول همین ستون این خیمه عظیم رخ میدهد و دعوت میشود به پیروی از ولایت. در اکثر وصیتنامههای شهدا این مساله موج میزد. اکثر رزمندهها در وصیتنامهشان این مطلب را آوردهاند و بقیه هم ذهنیتشان اینگونه بوده و اول میگفتند پیرو ولایت و پیرو حضرت امام باشید؛ یعنی این عمود خیمه اسلام است.
خانواده شهدا حق بزرگی بر گردن همه ما دارند و بهخصوص مسئولان. آن هم وقتیکه نگاه میکنیم به عظمت کاری که شهدای مدافع حرم در منطقه کردند، عزتی که دوباره به ایران بازگردانده شد، بیش از پیش شده است. توقعی هم از سمت این خانوادهها نسبت به مسئولان است که چطور این نهضت را نگه دارند. شما بهعنوان یکی از کسانی که فرزندتان را در راه حفظ این عزت دادهاید چه توقعی از مسئولان دارید؟
از مردم توقع نداریم ولی از مسئولان توقع داریم که بدون هیچ تبصره و حاشیه و بدون اینکه خجالت بکشند، از عزت نظام اسلامی دفاع کنند. بعضی مواقع قبل از انقلاب یک جاهایی نماز میخواندیم که آدمهای ضعیفالنفس میگفتند خجالت نمیکشی اینجا میایستی نماز میخوانی؟ یعنی بنده خدا آنقدر پرت بود از ماجرا که افتخار را مترادف خجالت کشیدن میدانست. الان هم بعضیها دچار این گرفتاری هستند که خجالت میکشند که از نظام اسلامی دفاع کنند؛ بعضی رسانهها هم به شکلی رفتار میکنند که باید بر حکومت باشی. زمانی هم حضرت آقا فرمودند که بعضیها فکر میکنند روشنفکری یعنی اینکه بر حکومت باشی؛ حالا هر حکومتی میخواهد باشد. شما وقتی روشنفکر باارزشی هستی که بر حکومت ظالم باشی، نه حکومتی که اگر ولیامرش یک دروغ بگوید از ولیامری ساقط میشود؛ نه ولیامری که خیر مردم را میخواهد و برای خودش هیچ چیزی نمیخواهد. رسیدن به این فهم ارزشمند است که بر حاکم جائر باشی. متاسفانه یک مرضی به جان بعضی از رسانهها و مسئولان افتاده است که فکر میکنند وقتی خوب هستند که همیشه بر حکومت باشند؛ این یعنی خیلی کودکانه پرچمی را بلند کنی که حتی ندانی روی آن چه نوشته شده است. باید بدون ترس و خجالت از ولیامر تبعیت کرد. حتی اگر چیزی را حس کردیم راضی نیست، لازم نیست ابلاغ کند. مثل همین شهید شدن امثال مرتضی، نیامدند دنبالش ببرند، به هزار ترفند و خواهش و تمنا رفت دنبال اینکه برود آنجا و خدمت کند؛ حالا اگر شهید هم شد که شد. یک بار در مجلسی در زمان حضرت امام (ره) بخشی از نمایندگان مجلس رفتند با هم، در طومار یا بیانیهای گفتند آقا یکدفعه بیاید دهان ما را بدوزید؛ این یعنی خارج شدن از ولایت؛ این یعنی سقوط. باید آن کسانی که حق را فهمیدهاند سکوت کنند. «هر که را اسرار حق آموختند/ مهر کردند و دهانش دوختند»؛ اینجا دوختن دهان عین افتخار است که حرف خارج از مصلحت جهان اسلام را نزنی؛ نه اینکه ما حس کنیم روشنفکرهای بیرون اینها را دوست دارند ما هم اینها را بالا بیاوریم.
*فرهیختگان